ندای شیعه

شیعه یعنی یک بیابان بی کسی - غربت صد ساله بی دلواپسی

ندای شیعه

شیعه یعنی یک بیابان بی کسی - غربت صد ساله بی دلواپسی

صدق الله العظیم!!!!

در قرآن کریم،دو عبارت (صدق الله) و (الله العلی العظیم) وجود دارد که قاریان قرآن به تاسی از این دو عبارت قرآنی، در پایان قرائت خودشان می گویند:صدق الله العلی العظیم. اما اگر دقت کرده باشید،در کشورهای سنی مذهب فقط عبارت صدق الله العظیم بیان می شود و البته علت آن را در این می دانند که تشیع با به کار بردن این جمله می خواهد علی(ع) را در ردیف خدا قرار دهد!!! هر قدر توضیح می دهیم که این عبارات از آیات قرآنی اخذ شده و کلمهء (علی) در اینجا صفت است( نه یک اسم خاص به معنای فرزند ابوطالب) که با ال به لفظ جلالهء الله و صفت عظیم متصل شده و تتابع اضافات به وجود آورده است و هیچ ربطی به پسر ابوطالب ندارد،گوششان بدهکار نیست...آخه تعصب و جهل تا این حد؟؟؟

مدد یا شیخ !!!!!!!

بنده در طی هفت سالی که در شهر های استان کردستان ایران بودم،عملا می دیدم که برادران اهل سنت،ازشیخ عبدالقادر گیلانی معروف به غوث گیلانی که چندین قرن پیش از دنیا رفته است،طلب یاری می کردند.حتی این قضیه جزو شعارهائی بود که در پشت وسائط نقلیهء عمومی مثل مینی بوس و کامیون و غیره به صورت (مدد یا غوث گیلانی)و یا (مدد یا شیخ عبدالقادر گیلانی)منعکس شده بود.می گفتند که هرکس غوث را صدا بزند،غوث در همان محل حاضر می شود و کمک می کند!!!

آنوقت برادران اهل سنت بیایند و ما را متهم به مرده پرستی(!!!)کنند!؟!

مسئلهء شفاعت (۳):

در ادامهء مطلب قبلی آیه ای دیگر را مورد بررسی قرار می دهیم.

لطفا به ادامه مطلب توجه فرمائید.

ادامه مطلب ...

مسئلهء شفاعت (2) :

در ادامهء مطلب قبلی،آیه ای از قرآن مجید را مورد بررسی قرار می دهیم.

لطفا به ادامهء مطلب توجه فرمائید:

ادامه مطلب ...

مسئلهء شفاعت (1) :

در بین بحث هائی که بین برادران اهل سنت با دوستان شیعه صورت می گیرد،بعضا شاهد هستیم که اهل سنت،مسئلهء شفاعت خواستن از غیر خدا را،ولو اینکه آن شخص،پیامبر هم باشد،عین شرک می پندارند.

عجالتا چند آیه از قرآن را در اینجا ذکر می کنم که در آن،مسئلهء شفاعت توسط پیامبران ذکر شده است و به هیچ وجه هم شرک و گناه به حساب نمی آید.ان شاء الله در آیندهء نزدیک به صورت مفصل تر به این موضوع خواهم پرداخت:

1)     (آیهء 97 و 98 سوره یوسف ):فرزندان حضرت یعقوب(ع) که از کرده های خود پشیمان می گردند رو به پدر کرده می گویند:‹قالوا یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین ›(پدر جان از خداوند دربارهء ما طلب آمرزش نما،ما گروه خطاکار بودیم)حضرت یعقوب نیز به درخواست آنان جواب مثبت می دهد و می گوید: ‹قال سوف استغفر لکم ربی انه هوالغفور الرحیم›(به همین زودی از پروردگارم برای شما طلب مغفرت می کنم او بخشنده و رحیم است)

2)     (آیهء64 سوره نساء ):‹... و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوک فاستغفروالله واستغفر لهم الرسول لوجدواالله توابا رحیما› (اگر آنان هرگاه به خویش ستم کرده بودند حضور تو (ای پیامبر) می آمدند و از خداوند طلب آمرزش می کردند و پیامبر نیز در بارهء آنها درخواست آمرزش می نمود،خدا را توبه پذیر و رحیم می یافتند )

3)     (آیهء 5 سوره منافقون ):‹و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لووا رؤسهم و رایتهم یصدون و هم مستکبرون( و هرگاه به آنان گویند بیائید تا رسول خدا برای شما از حق آمرزش بخواهد سر بپیچند و بنگری که با تکبر و نخوت روی می گردانند)

مغلطه !!!

سلام بر دوستان.امروز می خواهم در مورد مغلطه ای که به نظرم می رسد برادران اهل سنت و یا بهتر است بگویم علمای آنها مرتکب شده اند،چند کلمه ای عرض کنم:

می فرمایند که تعیین خلفا از طریق شوری و مشورت و در حقیقت با تاسی به آیهء شریفهء شوری:‹ و امرهم شوری بینهم...›انجام می پذیرد:آیا مسئلهء ادارهء امور جامعهء مسلمین و هدایت انسانها و تفسیر و تاویل آیات الهی هم جزو همین ‹امر›می باشد؟

با فرض اینکه جواب این سوال مثبت باشد،ما متوجه وجود یک مغلطه می شویم:

این سوال مطرح می شود که آیا از طریق مشورت و شوری می توان خود همین آیهء شوری را تعطیل کرد و آن را نقض نمود؟یعنی اگر عده ای از مسلمانان با هم مشورت کنند و به این نتیجه برسند که باید بر خلاف این آیه عمل کرد،آیا می توان مشورت و تصمیم آنها را درست دانست؟

مگر نه اینکه بر طبق ادعای اهل سنت،باید امور جامعهء مسلمین از طریق شوری حل و فصل شود؟ آیا انتخاب یک نفر به عنوان خلیفه و سپردن تصمیم گیری ها به وی،نمی تواند مصداق نقض مسئلهء شوری در حل مسائل جامعهء مسلمین باشد؟و آیا این مصداق دیکتاتوری و خودرائی نمی باشد؟اصلا در کجای قرآن گفته شده است که مردم باید برای خود خلیفه انتخاب کنند و کجا این مسئله جزو ‹امر›به حساب آمده است؟قرآن گفته است که در امورتان مشورت کنید؛نه اینکه فرد بخصوصی را انتخاب کنید و تصمیمات را به وی واگذار نمائید؛ پس چرا به جای حل و فصل مسائل جامعه بوسیلهء شوری،به انتخاب خلیفه پرداخته اند؟و چه کسی تشخیص داده است که انتخاب خلیفه لازم است و بهترین راه حل می باشد؟

وکالت دادگستری!!!

وقتی فرد مجرمی کارش به دادگاه می کشد،با این که می داند که مجرم است و باید مجازات قانونی را تحمل نماید،اما با این وجود،با انتخاب یک وکیل کارکشته و زبده،و عقد قرارداد با وی،سعی می کند تا در مجازاتش تخفیف به وجود آورد و یا حتی خود را تبرئه کند.

وکیل نامبرده نیز علیرغم آگاهی به مجرم بودن فرد و حتی اعتقاد به اینکه مجرم باید مجازات شود،چون با وی قرارداد کاری بسته و در نهایت،خواهان دریافت اجرت المثل خود است،به هر طریق ممکن تلاش می کند تا با تاثیر گذاشتن بر روند پرونده،حداکثر تخفیف و یا حتی عفو و تبرئه را برای موکلش به ارمغان آورد.

در این میان،تکیه بر ابهامات موجود در قانون و یا حتی ابهامات دادخواست و نیز نتایج بازجوئی گرفته،تا انگشت گذاشتن بر نقاط ضعف شخصیتی و اجتماعی و شغلی قاضی پرونده و تهییج احساسات قاضی و هیئت منصفه،از شگردهائی است که وکلا برای نجات موکل انجام می دهند...

حکایت علمای اهل سنت نیز در برخورد با مسئلهء خلافت خلفا و نیز غصب ولایت علی(ع)نیز بی شباهت به عملکرد وکلا نیست:

از تکیه بر نقاط ضعف علمی عوام گرفته تا تغییر معانی واژه ها و تحریف وقایع تاریخی و نیز عدم ترغیب مردم به کشف حقایق تاریخی و خیلی شگردهای دیگر،از روشهائی است که برای دفاع از عملکرد غلط برخی اصحاب رسول الله(ص) به کار می برند:

یک روز معنای واژهء (یهجر) را که به معنای (هذیان می گوید)است،به(درد بر او غلبه کرده است)تغییر میدهند(اشاره به حرف خلیفهء دوم که بر سر پیامبر،این واژه را به کار برده بود)،یک روز در توجیه جنگ جمل،عملکرد مسببین این واقعه را بجای تحلیل کردن و مشخص نمودن خطاکاران،به خدا واگذار می کنند و صورت مسئله را پاک می کنند،یک روز برای توجیه تخلفات اصحاب،خود پیامبر را به اشتباه کردن متهم می کنند،یک روز سن و سال خلیفهء اول را ملاک انتخاب وی برای خلافت قرار می دهند،یک روز خطبهء شقشقیه را زیر سوال می برند...

خلاصه اینکه آنقدر دست به تحریف زده اند که...نظر شما چیست؟

کاپیتولاسیون دینی!!!

برخی میگویند که چون خداوند متعال در قرآن،نسبت به اصحاب رسول الله (ص) ابراز رضایت نموده است،پس اگر یکی از این اصحاب مرتکب خلافی شود،خداوند به لطف خود،وی را مورد بخشش قرار خواهد داد.

روایت است که وقتی زنی از قبیلهء بنی مخزوم مرتکب سرقت شد و رسول الله(ص)قصد اجرای حد بر وی و قطع انگشتان وی را داشت،برخی از اصحاب،به قصد شفاعت مجرم،به پیامبر(ص)مراجعه کرده و درخواست عفو آن زن را نمودند.رسول الله(ص) از این کار اصحاب خشمگین شده و فرمودند:چه جای شفاعت است؟...اقوام پیشین بدین دلیل منقرض شدند که وقتی یکی از افراد عادی آن قوم،مرتکب تخلفی شد،وی را مجازات می نمودند؛ولی وقتی یکی از بزرگان آن قوم،مرتکب خلافی شد،وی را تبرئه می کردند...

حال با این تفاصیل و تفاسیر،من از شما می پرسم که چرا پیامبر نسبت به درخواست اصحابی که خداوند از آنها راضی بود،اعتنائی نکرد؟

و نیز این سوال مطرح است که اگر بر طبق ادعای برادران اهل سنت،اصحاب از عذاب الهی و یا مجازات های دنیوی معاف گردند،فکر نمی کنید که جامعهء اسلامی نیز به سرنوشت اقوام پیشین دچار گردد؟

در طی این یک سال و اندی که ما به بحث با اهل سنت پرداخته ایم،کسی به این سوال ما جواب نداد که چرا وقتی آن صحابی پیامبر اکرم مرتکب آن خلاف های شرم آور گردید،خلیفهء وقت،وی را مجازات نکرد؟

اصلا در کدام آیهء قرآن،چنین معافیت و کاپیتولاسیونی را سراغ دارید؟صرف اینکه خدا از اعمال گذشتهء کسی راضی باشد،آیا می تواند ملاک بخشش گناهان آیندهء وی گردد؟؟؟

یک اظهار نظر:

سلام بر دوستان.می خواهم به عنوان اولین مطلبی که در این وبلاگ می نویسم،اشاره ای داشته باشم به موضوعی که معمولا در مناظرات برادران اهل سنت و تشیع،در مورد جانشینی پیامبر مطرح می شود و آن اینکه اگر واقعا جانشینی پیامبر(ص)، حق علی(ع) است،چرا نام ایشان در قرآن نیامده است؟ ادامه مطلب ...

سلام بر همکاران و دوستان

با سلام خدمت همکاران و بازدید کنندگان عزیز.به یاری خدا در خدمت تان خواهیم بود...